بریتانیا و آمریکا تلاش جهت استقلال 1805-1620
خطر میانداخت، و کارگران سفید پوست موقعیت شغلی و فرصتهای شغلی خود را به خاطر ارزان بودن دستمزد بردهها از دست میدادند. ایالات طرفدار برده داری حمایت خود را از ارزشهای اشرافی، و اریستوکراسی در سنا افزایش دادند، و هر ایالت در سنای آمریکا دارای دو سناتور شد، بدون توجه به اندازه و سایز آن ایالت. ایالات جنوبی در نتیجه قادر میشدند که جلوی خواستههای اکثریت ایالات شمالی را بگیرند. جنوبیها هم، نگران توازن قدرت در واشنگتن بودند، درست مانند رقبای جنوبی خود که نگران بودند. اگر ایالتهای آزاد بیش از دو سوم مجلس سنا را تشکیل دهند، با اصلاح کردن قانون اساسی بردهداری از بین خواهد رفت. گرچه سه چهارم خانوادههای سفید پوست در جنوب صاحب برده نبودند، و در نتیجه منافع مستقیم در سیستم نداشتند. و مطمئن بودند آزادی دادن به سیاهان و رهایی از بردهگری منجر به خشونتهای نژادی، و انقلاب اجتماعی خواهد شد، و حقوق سفیدها هم از بین خواهد رفت. یک روزنامه جورجیانی حزب جمهوریخواه را، “کثیف، و آفت برای جامعه، آزاد، قانون و غیره خواند،که فقط طرفدار منافع اوباش ها می باشد.”27
در سال ۱۸۶۰ یک سناتور جنوب گفت که روابط بین جنوبیها و شمالیها در کنگره عملاً قطع شده است. “هیچ دو ملتی روی کره زمین مثل ما اینقدر نسبت به یکدیگر مشکوک، خشونت آمیز، و جدا از هم نبودهاند و نیستند… چطور این شرایط میتواند ادامه پیدا کند؟”28 در ماه نوامبر ۱۸۶۰ آبراهام لینکلن جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری برنده شد، که مدیون رای شمالیها محسوب میگردد. در این مقطع زمانی شمال و جنوب اینقدر از یکدیگر فاصله داشتند که نتیجه انتخابات را از بین بردن بردهداری تلقی نمودند. بلافاصله ایالتهای انتهای جنوبی
Pages: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41