حزب کارگری بریتانیا و انتخابات رهبری سال 2015 آن

حزب کارگری بریتانیا و انتخابات رهبری سال 2015 آن

در پی ملی‌شدن کانال سوئز به وسیله دولت مصر در سال 1956، انگلستان بدون مشورت با ایالات متحده، به طور مستقل وارد عمل شد، و در یک طرح انگلیسی، فرانسوی و اسرائیلی به مصر حمله کرد. چنین توطئه‌ای در عملیات نظامی علیه ایران وجود نداشت. عملیات نظامی انگلستان، فرانسه و اسرائیل در سوئز موفقیت‌آمیز نبود. بعد از حمله به مصر آمریکاییها نقش برجسته و مهمی درسازمان ملل متحد در محکوم کردن نقش انگلستان ایفا کردند وعقب ‌نشینی انگلستان از خاک مصر را خواستار شدند.

ایدن می‌بایست از ملی‌شدن نفت ایران و درس‌‌های آن مانند این که انگلستان نمی‌تواند بدون هماهنگی با ایالات متحده وارد عملیات نظامی شود، عبرت می‌گرفت. بحران سوئز تأکید بر این بود که انگلستان نمی‌تواند بدون کمک و هماهنگی ایالات متحده وارد عمل شود. به عبارت دیگر، بحران نفت ایران نشان داد که انگلستان تا چه اندازه محدودیت عمل دارد. این بحران نمایانگر آن بود که این کشور بدون مشورت با ایالات متحده آمریکا قادر به اتمام عملیات نظامی در خاورمیانه نیست. سرانجام انگلستان، با سه راه مواجه شد، تسلیم در برابر سیاست دولت ایران، مداخله نظامی، یا طرحی سیاسی برای سقوط دولت مصدق. نهایتاً انگلستان راه سوم را برگزید و موفق شد،‌ ولی این امر تنها با مشارکت آمریکا و تحصیل منافع این کشور امکان‌پذیر بود. ایدن بعدها با تنفر اظهار داشت که، \”آمریکا برای تقبل مسئولیت‌های جدید خود در خاورمیانه برای خود بها تعیین می‌کرد.\”[simple_tooltip content=\’Ibid\’][ 68 ][/simple_tooltip]

طرح این مسئله که تنفر ایدن از ایالات متحده باعث شد تا در سال 1956 بدون هماهنگی با آنها وارد عمل شود، بی اساس بنظر نمی‌رسید. اما بحران سوئز تنها آنچه را که در زمان بحران ایران پنهان بود آشکار کرد: انگلستان بدون کمک و حمایت آمریکا نمی‌تواند به‌طور مؤثر عمل نماید و فقط در شرایطی قادر به جلب کمک و حمایت از آمریکا می‌باشد که آمریکا هم منافع شخصی خود را در اهداف انگلستان مشاهده کند، در آن صورت هم آمریکا طبق شرایط خود وارد تعمل می‌شود که لزوماً مطابق میل دولت انگلستان نیست.

چنین به نظر می‌رسید که انگلستان و آمریکا، سیاستی موازی در قبال خاورمیانه در پیش گرفته‌اند، ولی چنانکه می‌دانیم خطوط موازی هرگز به یکدیگر نمی‌رسند. انگلستان امیدوار بود منافعش با آمریکا، نهایتاً در یک نقطه به هم نزدیک شود، در آخرین مقاطع بحران ایران به نظر می‌رسید منافع دو کشور به یکدیگر نزدیک شده‌اند، ولی آمریکا فقط به تهدید کمونیسم چشم داشت و کمتر با صدر مشکل انگلستان یعنی نفت، همدردی نشان می‌داد. در واقع آمریکا هیچ منفعتی در محافظت از امپراطوری انگلستان برای خود نمی‌دید و بنابراین، اگر انگلستان در صدد رفتار امپریالیستی(مانند سوئز) بود مورد حمایت آمریکا قرار نمی‌گرفت. آمریکا در پی سقوط انگلستان نبود بلکه خواهان آن بود به این کشور تفهیم کند، نقشش در جهان عوض شده و باید با واقعیت ها کنار بیاید. عصبانیت آمریکا نسبت به انگلستان در سوئز، به خاطر این بود که انگلستان هنوز وانمود می‌کرد که ابرقدرت است و می‌تواند امپریالیستی عمل کند. در زمان بحران سوئز، آمریکا بر سر مجارستان در شرایط رویارویی با شوروی قرار داشت و احساس می‌کرد که رفتار انگلستان افکار جهان را نسبت به بحران مجارستان منحرف می‌سازد. اعتقاد ایدن بر این که بحران ایران مشکل‌ترین بحرانی بود که وی با آن مواجه شده بود، کاملاً صحت داشت، ولی نتوانست درک کند که این بحران در آینده چه عواقبی خواهد داشت. جریان ملی‌شدن صنعت نفت ایران باعث شد که از بحران سوئز درس‌ها آموخته شود.

انگلستان و آمریکا: دو رقیب در خلیج‌فارس در آغاز قرن بیست‌و‌یکم

خلیج فارس با موقعیت مهم استراتژیک و منابع عظیم نفتی خود یکی از مناطق مهم و اصلی برای منافع انگلستان و ایالات متحده آمریکا می‌باشد. همانطور که قبلاً در این مقاله اشاره شد تا اواسط قرن بیستم بخاطر شرکت نفت انگلیس و ایران که «جواهری در تاج صنعت نفت انگلستان» بود و یکی از شرکت‌های مهم نفت جهان بشمار می‌رفت، خلیج‌فارس نقش مهمی در منابع اقتصادی انگلستان ایفا می‌کرد.
پس از ملی‌شدن شرکت نفت انگلیس و ایران، همانطور که به آن اشاره شد، سرانجام ایالات متحده آمریکا به حوزه نفوذ انگلستان در خلیج‌فارس وارد شد. بنابراین از اواسط قرن بیستم، پس از ملی‌شدن شرکت نفت انگلیس و ایران، منافع انگلستان در تعارض با منافع ایالات متحده قرار گرفت. طبق توضیحاتی که داده شد، و شواهد ارائه شده در این مقاله، پس از سقوط نخست‌وزیر ایران، دکتر مصدق، دولت انگلستان بر این باور بود که آمریکائی‌ها در حال مسلط شدن بر ایران و خلیج‌فارس بودند.

دولت انگلستان، نهایتاً به این نتیجه رسید که، همانطور که ذکر شد، جهت حفظ منافع خود درخلیج‌فارس، در اثر ضعف اقتصادی خود، وارد اتحاد با آمریکا شود. منافع انگلستان در خلیج‌فارس به غیر از سهم 40 درصدی در کنسرسیوم بین‌المللی نفت ایران، تأمین 50 درصد نفت انگلستان از کویت، وساختن «مانعی» در تقابل نفوذ کمونیسم بود.
دولت انگلستان رهبری ایالات متحده را در خلیج‌فارس پذیرفت، زیرا ایالات متحده تنها کشوری بود که می‌توانست در مقابل فشار کمونیسم ایستادگی کند.

طبق توضیحات ارائه شده در این مقاله ارزیابی واشنگتن از تهدید اتحاد شوروی نسبت به خلیج‌فارس، با ارزیابی لندن تفاوت چندانی نداشت. در نتیجه خلیج‌فارس در سیاست و افکار استراتژیک آمریکا، اهمیت روزافزونی پیدا کرد. مهارکردن اتحاد شوروی و جلوگیری از دسترسی آن کشور به منابع غنی نفتی خلیج‌فارس، و تولید و عبور نفت بدون مداخله کمونیسم، به هدف مشترک هر دو کشور ایالات متحده و انگلستان مبدل شد.
آمریکایی‌ها بر این باور بودند که ارتباط نزدیک با ایران در جهت منافع غرب می‌باشد. همانطوریکه اشاره شد سیاستمداران آمریکایی بر این باور بودند که حاکمیت مستقیم بر ایران در خلیج‌فارس خطرناک می‌باشد، زیرا حاکمیت مستقیم، در منطقه‌ مهمی مانند خلیج‌فارس، با آن مخازن عظیم نفتی، به طور اجتناب‌ناپذیری منجر به درگیری با اتحاد شوروی می‌شود. از نظر آمریکا قوای نظامی ایران باید عهده‌دار حفظ امنیت داخلی ایران، و در صورت حمله ز خارج، به طور مؤثر از خود دفاع کند.

دیدگاه دولت انگلستان راجع به دفاع از خلیج‌فارس بسیار به دیدگاه ایالات ممتحده نزدیک بود. همانطوریکه قبلاً اشاره شد، انگلستان بر این باور بود که قوای نظامی ایران باید دارای قدرتی باشد که فقط مخصوص حفظ امنیت داخلی نباشد، بلکه از عهده دفاع در مقابل حملات خارجی هم برآیند، منافع انگلستان، تضمین دسترسی به نفت و ایجاد شرایطی با ثبات برای تولید آن بود، که ذکر کرده شد. انگلستان براین باور بود که، با از دست دادن هندوستان دلیل سنّتی حضور آن کشور در خلیج‌فارس به پایان رسیده است، و بهتر است راه‌حلّی پیدا شود. به عقیده انگلستان کوتاه آمدن تا غرق شدن بهتر به شمار می‌رفت، و آن همکاری با ایالات متحده بود. به عبارت دیگر آمریکا در خلیج‌فارس خط مقدم را پیش بگیرد. به اضافه تضمین دسترسی به نفت و ایجاد شرایطی با ثبات برای تولید آن در خلیج‌فارس انگلستان منافع دیگر هم در منطقه داشت از جمله روابط سنتّی و حسنه خود با دولتهای خلیج‌فارس. انگلستان خود را به هیچ وجه در حال افول نمی‌دید، بلکه خود را نیروی سیاسی می‌دانست.

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!