انگلستان و آمریکا دو رقیب در خلیج فارس در آغاز قرن بیستویکم
نفوذ موفقیتآمیز انگلستان بر ایالات متحده، همانطور که در طول مقاله به آن اشاره شده است، کلید محافظت منابع آن کشور در خلیجفارس بود. بطور روزافزون و فزایندهای قرار شد ایالات متحده کمکهای نظامی و غیره خود را به ایران، تایلند برابر گذشته افزایش دهد، و در نتیجه ایران بتواند به عنوان سپری در برابر تهدیدات خارجی نقش مهمی را ایفا کند و از منابع وسیع نفت خلیجفارس دفاع کند.
همانطور که قبلاً گفته شد انگلستان براین باور بود که برحسب منافع خود و سیاست خود در خلیجفارس و خاورمیانه سرمایه گذاری کند و تا جائی که میتواند، حمایت آمریکا را جلب کند. انگلستان امیدوار بود منافعش با آمریکا، نهایتاً در یک نقطه به هم نزدیک شوند، ولی آمریکا هیچ منفعتی در محافظت از نفوذ انگلستان در خاورمیانه و خلیجفارس نمیدید. چنین بنظر میرسید که انگلستان و آمریکا، سیاستی موازی در قبال خلیجفارس پیش گرفتهاند، ولی چنانکه میدانیم خطوط موازی هرگز به یکدیگر نمیرسند.
سیاست ظاهراً عدم حضور تفاوت در ارزیابی واشنگتن و لندن نسبت به دفاع از منافع خود در خلیجفارس ادامه سیاست «روابط خاص» چرچیلی بود. که به آن در این مقاله اشاره شد و مورد بحث قرار گرفت. ایده آتلانتیسی انگلستان یا سیاست «روابط خاص» انگلستان و آمریکا نسبت به خلیجفارس هنوز در آغاز قرن بیستو یکم پابرجا میباشد. مانند جنگ عراق سال 2003 که همانطوریکه در این مقاله به آن اشاره شد هر دو انگلستان و آمریکا بطور مداوم از یکدیگر پشتیبانی نمودند، و رهبران دو کشور مرتب و مداوم در هر لحظهای که مقنم میشمردند سیاست یکدیگر را قرار مینمودند. انگلستان امروزه، در خلیجفارس همچنان آینده خود را در وابستگی به ایالات متحده میدانند و «روابط خاص» با آن کشور، سیاستی که هنوز ادامه دارد و این کشور قدم به قدم با ایالات متحده آمریکا و در پشت سر آن کشور در خلیجفارس در آغاز قرن بیستویکم حرکت میکند.
انگلستان، امروزه مانند گذشته آینده خود را درمنطقه خاورمیانه و خلیجفارس در وابستگی به ایالات متحده آمریکا در «روابط خاص» یا ایده آتلانتیسی میبیند، و این در جنگ عراق سال 2003 مشهور بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، که دیگر ایران نقش سپری در برابر تهدیدات خارجی برای آمریکا و انگلستان را ایفا نمیکرد و دیگر نقشی در دفاع از منافع انگلستان و آمریکا نداشت، و وقوع جنگ تحمیلی بین ایران و عراق، انگلستان به سیاست آتلانتیسی، یا «روابط خاص» خود با آمریکا ادامه داد وآن حضور فعال در خلیجفارس دوش به دوش ایالات متحده آمریکا بود که در تمام دهه هشتاد میلادی ادامه داشت(مانند دفاع از کشتیهای نفتکش و حفظ امنیت خلیجفارس در طول جنگ ایران و عراق)، در زمان دهه نود میلادی باز انگلستان دوش به دوش آمریکا در جنگ اول عراق 1991 و پس از آن تا جنگ عراق سال 2003 که به آن اشاره شد، شرکت کرد، و حضور فعال قدم به قدم با ایالات متحده در خلیجفارس داشته است.
وجود ایالات متحده آمریکا در خلیجفارس در آغاز قرن بیستویکم به این دلیل میباشد که:
واشنگتن در صدد بوجود آوردن ثبات در خلیجفارس میباشد، زیرا اروپای غربی و ژاپن بطور بسیار سنگینی وابسته به نفت خلیجفارس میباشد. چین هم به علت رشد سریع اقتصادی خود بزودی این وابستگی را پیدامیکند. ایالات متحده در صدد این میباشدکه این قدرتها جهت حفاضت از منابع نفتی خلیجفارس خود مختار نشوند، وبرروی آمریکا جهت حفظ منافع نفتی خود در خلیجفارس تکیه کنند. ایالات متحده آمریکا با اینکار بطور غیر مستقیم در صدد جلوگیری از قدرتمند شدن ژاپن، اروپای غربی و در آینده چین، میباشد.[simple_tooltip content=\’A New Grand Strategy
برای مشاهده مطلب کلیک کنید\’][ 69 ][/simple_tooltip]
بنا به گفته والتر راسِل مید، یکی از مقامات ارشد شورای روابط خارجی، شورای امنیت ملی آمریکا
\”ما به نفت خلیجفارس آنقدر نیاز نداریم. ژاپن و اروپای غربی نیاز دارد. هدف ما در خلیجفارس این میباشد که ژاپن، اروپای غربی و نهایتاً چین احساس کنند که عبور نفت از خلیجفارس برای آنها بدون دردسر میباشد. اگر غیر از این باشد آنها جهت تحصیل عبور نفت خود از خلیجفارس در پی ارتش مقتدری خواهند بود و ممکن است به قطبهای قدرتمندی تبدیل شوند. به اضافه هر لحظه ارتش خود را دور جهان خواهند فرستاد که از منافع خود دفاع کنند.[simple_tooltip content=\’A New Grand Strategy
برای مشاهده مطلب کلیک کنید\’][ 70 ][/simple_tooltip]
ایالات متحده آمریکا اغلب نفت خود را از آلاسکا، کانادا، کشور خودش، مکزیک، ونزوئلا تأمین مینماید و فقط 25٪ نفت خود را از خلیج فارس تأمین میکند.
نتیجهگیری
انگلستان به نوع خود از شرایط خلیجفارس که باعث آسیبپذیری کشتیهای نفتکش میباشد بهرهمند میباشد، «زیرا با دارا بودن سیستم قوی بیمه، و لندن مرکز سیاستهای بیمهگذاری، در صدد بیمه کردن نفتکشهای اقیانوس پیما که از خلیجفارس عبور میکنند میباشد.»[simple_tooltip content=\’A New Grand Strategy
برای مشاهده مطلب کلیک کنید\’][ 71 ][/simple_tooltip] به اضافه انگلستان هنوز از روابط سنتی خود با دولتهای خلیجفارس برخوردار میباشد، و دارای روابط نزدیک اقتصادی با آن دولتها میباشد. شایان ذکر میباشد، که انگلستان خود را در شرایط بسیار حساسی، در آغاز قرن بیستم در خلیجفارس پیدا کرده است، زیرا از یک طرف از آسیبپذیری کشتیهای نفت کش در خلیجفارس جهت بیمه کردن آن بهره میبرد، به اضافه به جهت سیاست «روبط خاص» با ایالات متحده در خلیجفارس میخواهد همگام باشد، ولی از طرف دیگر «بیم آن را دارد که اگر زیاد همراه با آمریکا دیده شود، در چشم اعراب، ممکن است همانطوریکه اعراب نسبت به آمریکا عکسالعمل نشان میدهند و بدبین هستند، نسبت به انگلستان هم کشورهای خلیجفارس بدبین شوند، و منافع اقتصادی انگلستان در آن کشورها به خطر افتد.»[simple_tooltip content=\’The Persian Gulf: Still Mired – 1993.06
برای مشاهده مطلب کلیک کنید\’][ 72 ][/simple_tooltip]
انگلستان و آمریکا در آغاز قرن بیستویکم دارای سیاستی موازی در خلیجفارس میباشند، ولی خطوط موازی هرگز به یکدیگر نمیرسند. منافع ایالات متحده آمریکا در خلیجفارس در آغاز قرن بیستویکم با وقایع و سیاست انگلستان کاملاً متمایز میباشد.
دولت انگلستان رهبری ایالات متحده را در خلیجفارس، مانند گذشته، در آغاز قرن بیستویکم میپذیرد، زیرا ایالات متحده تنها کشوری میباشد که میتواند در مقابل تهدیدها ایستادگی کند. انگلستان منافع خود را در خلیجفارس در آغاز قرن بیستویکم مانند قبل، در سیاست موفقیتآمیز «روابط خاص» آتلانتیسی، چرچیلی میبیند.
انگلستان امروزه، در خلیجفارس همچنان آینده خود را در وابستگی به ایالات متحده آمریکا و «روابط خاص» میداند. ایده آتلانتیسی که به آن اشاره شده است در حضور فعال انگلستان در خلیجفارس با ایالات متحده پس از پیروزی انقلاب اسلامی همانطور که اشاره شد، تا حال که جنگ عراق سال 2003 و وقایع بعد از آن تا سال 2007 بوقوع پیوست مشهود بوده است و ادامه دارد.
انگلستان بر این باور است که برحسب منافع خود و سیاست خود در خلیجفارس سرمایه گذاری کند و تا جائی که ممکن است منافعش با آمریکا را جلب کند. انگلستان امیدوار است منافعش با آمریکا، نهایتاً در یک نقطه به هم نزدیک شوند، ولی آمریکا هیچ منفعتی در محافظت از نفوذ انگلستان در خلیجفارس نمیبیند. چنین بنظر میرسد که انگلستان و آمریکا سیاستی موازی در قبال خلیجفارس در آغاز قرن بیستویکم پیش گرفتهاند، ولی چنانکه میدانیم خطوط موازی هرگز به یکدیگر نمیرسند.
اکنون در آغاز قرن بیستویکم میلادی انگلستان و ایالات متحده آمریکا همچنان در چارچوب سیاست «روابط خاص» در قبال جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با مسئله هسته ای ایران موضع گرفتهاند، و هردو کشور در خلیجفارس به مانورهای نظامی در مقابل ایران میپردازند. اما هر دو کشور انگلستان و آمریکا در جهت منافع خود چنین موضع مشترک گرفتهاند و سپس مانند خطوط ریل راهآهن منافع آنها به منافع موازی تبدیل میگردند. اما در حال حاظر منافع هر دو کشور در مقابل ایران مشترک بنظر میرسد.