تجربه تاريخی نظام دو حزبی

تجربه تاريخی نظام دو حزبی
عليرضا موسوی زاده، استاد دانشگاه در گفت وگو با شرق بررسی كرد
روزنامه شرق ، شماره 2195 به تاريخ 93/10/06، صفحه 6 (سياست)

شرق: با دکترعلیرضا موسوی زاده استاد دانشگاه و متخصص دیپلماسی انگلستان درباره پیشینه تشکیل دوحزب محافظه کار و کارگر در انگلستان و تفاوت هایش با سیستم دوحزبی آمریکا صحبت کرده ایم. آیا در ایران هم امکان شکل گیری دوحزب فراگیر اصلاح طلب و اصولگرا میسر است؟ اگر قرار باشد به ریشه ها و شرایط نظر کنیم. پاسخ منفی است. موسوی زاده اگرچه می گوید که متخصص آکادمیک مسایل داخلی ایران نیست اما به نکاتی اشاره می کند؛ اول به تفاوت شرایط دو کشور و دوم به سابقه تکامل احزاب در انگلستان و ایران که فاصله ای به اندازه سه قرن دارد.

ناکارآمدی سیستم فعلی تحزب ورزی در ایران باعث شده برخی چاره را در تشکیل احزاب فراگیر بدانند و از ایجاد حزب فراگیر اصولگرا و اصلاح طلب سخن بگویند. احزابی که می توانند نمایندگی جریان های اصلی قدرت در ایران باشند. در آمریکا یا انگلستان ما با دوحزب اصلی روبه رو هستیم. آیا ایران هم می تواند از این مدل الگو بگیرد یا به سمت این ساختار برود؟

سیاست و حکومت در داخل انگلستان کاملامتفاوت با کشورهای دیگر اروپایی مانند فرانسه و آلمان است که سیستم چندحزبی حاکم است. سابقه شکل گیری احزاب در انگلستان به اوایل قرن ١٧میلادی بازمی گردد. چون این کشور اصولاسابقه فئودالی قوی تری نسبت به دیگر مناطق اروپا داشته و آنچه الان می بینید تکامل یافته همان سیستم است. وقتی به مرور زمان براساس نیازهای اقتصادی اش مجبور شد به تجارت بپردازد، در نهایت طبقات دیگری از درون طبقات موجود در آن شکل گرفت. مانند طبقه کارگر. ستون یا تنه اصلی قدرت در جامعه انگلستان یعنی همان فئودالیته برای اینکه به مطالبات طبقه جدید پاسخ دهد آنها را در بخشی از منافع خود جذب کرد. چون اگر در برابرشان موضع می گرفت یا می ایستاد، بی ثباتی در پی داشت. برای همین اینها توافق کردند که به مطالبات طبقات جدید پاسخ دهند و جذب منافع خودشان بکنند. یعنی کارگران و کشاورزان جذب منافع فئودال ها شدند. به طبقه کارگر اجازه ایجاد اتحادیه داده شد که به مرور به حزب کارگر بدل شدند. اسم حزب کارگر هم پیش تر، حزب «لیبرال» بود و حزب محافظه کار هم حزب «ملی» که بعدا تغییر نام یافتند.
درواقع حزب محافظه کار خودش را حزب اصلی کشور می داند که احزاب دیگر از درون فعالیت های این طبقه و منافع آن متولد شدند. البته در انگلستان احزاب دیگری هم وجود دارد. برخلاف آمریکا که صرفا دوحزبی صرف است، حزب ملی گرایان ولز، ملی گرایان اسکاتلند و حزب سوسیال دموکرات هم وجود دارد. اما علت اینکه این چرخش قدرت و دولت عموما بین این دوحزب می چرخد، این است که مردم معمولامنافع خودشان را در این دوحزب متجلی می بینند.
علت اینکه حزب سوم زیاد در قدرت پا نمی گیرد به خاطر سیستم رای دهندگی این کشور است. در انگلستان کسی که اکثریت را در مجلس به دست آورد، دولت را تشکیل می دهد و حزب های کوچک نمی تواند پا بگیرد و در اقلیت می مانند. تفاوت دیگر انگلستان با آمریکا در این است که این دوحزب در زندگی روزمره مردم حضور و دخالت دارند. از بحث دولت در سایه در پارلمان گرفته تا اعضای کابینه که در وهله نخست نماینده مجلس هستند و بعد عضو کابینه. یعنی به شکل زنجیره وار اینها باهم گره خورده و از هم گسیخته نیست. مثلااگر فردا انتخابات شود و دیوید کامرون رییس حزب کارگر در حوزه خودش رای نیاورد، پست نخست وزیری را هم از دست می دهد.

می شود این وضعیت را با ایران مقایسه کرد؟ در ایران هم تقریبا می شود گفت که دو گروه اصولگرا و اصلاح طلب به نوعی جریان های اصلی هستند.

شرایط اصلاقابل مقایسه نیستند. مثل دو آدمی که از دو خانواده کاملامختلف متولد شده باشند هرکدام یک فلسفه متفاوت و نیازهای متفاوت دارند. در انگلستان مردم منافعشان را در این دوحزب می بینند برای همین آنها به ستون های اصلی سیاست قدرت بدل شده اند. البته ابتدا تداخل منافع وجود داشت اما بعد برای دفع تداخل منافع سیستم پارلمانی شکل گرفت. به اعتقاد من عملاهم این دوحزب یکی هستند چون منافع کلان کشور مشخص است و این احزاب فقط برای اینکه کشتی سیاسی در داخل واژگون نشود، شکل گرفته اند. اگر خاطرتان باشد حزب کارگر هم مدتی نتوانست وارد قدرت شود و زمانی که توانست خود را به روز کند، دوباره به قدرت بازگشت. در انتخابات ٢٠١٠ به ائتلاف روی آوردند. چون هیچ کدام از این دوحزب اکثریت را در پارلمان به دست نیاورد برای همین با حزب سوم ائتلاف کرد. درواقع سیستم ائتلاف هم در آن کشورها با آنچه در ایران به نام ائتلاف خوانده می شود، متفاوت است. آنجا هم ائتلاف از سوی احزاب صورت می گیرد، اما اینجا در کل افراد هستند که نقش بیشتری ایفا می کنند.

بعضا گفته می شود که فراگیری دوحزب در انگلستان به گذشته آنها بازمی گردد ولی در مدل ایرانی در صورتی که افراد بخواهند یک حزب فراگیر شکل دهند به مشکل برمی خورند. نظر شما چیست؟

بله. حزب کارگر پیش تر چند اتحادیه کارگری بود که بعدا تشکیل حزب لیبرال دادند و بعدا هم اسم حزب کارگر را روی خودشان گذاشتند. در دهه٨٠میلادی هم چون متناسب با نیازهای جامعه به روز نشده بود، حزب لیبرال دموکرات از درون آن متولد شد. سابقه تکامل احزاب در انگلستان سه قرن است اما ایران تجربه ای ٣٦ساله یا در بهترین شکل یک صد ساله آن هم نه به شکل پیوسته و مستمر، دارد. ایران راه درازی در پیش دارد و سیستم تحزب در آن باید براساس نیازهای داخلی اش تکامل پیدا کند. به اعتقاد من پیش از مقایسه وضعیت بین ایران و انگلستان باید به زمینه ها و نیازها توجه کرد. اینکه آیا این شباهت وجود دارد یا نه؟

دریافت PDF صفحه روزنامه

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!