ترامپ نمیتواند سیستم جهانی را برهم بزند
دکتر علیرضا موسویزاده در گفتوگو با «همدلی» مطرح کرد
روزنامه همدلی ، شماره 541 به تاريخ 95/12/01، صفحه 11 (بین الملل)
دونالد جان ترامپ در مدت کوتاهی که بر سرکار آمده است، نگرانیهایی را در سطح نظام بینالملل و منطقه ایجاد کرده است. رئیسجمهور جدید ایالات متحده مدعی درانداختن طرحهایی جدید در سیاست خارجی آمریکاست. او روند همگرایی در اروپا را نقد کرده و از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا حمایت کرده است. چین را بهعنوان بزرگترین دشمن اقتصادی خود معرفی کرده و حرف از نزدیکی به روسیه زده است و در حوزه سیاست داخلی فرمان جنجالی منع ورود شهروندان 7کشور اسلامی به آمریکا را امضاء کرد است. برخی تحلیلگران با بررسی نوع گفتار و رفتار ترامپ بر این باورند که ترامپ، از حد و حدود خود نمیتواند فراتر رود و در برابر سیستم آمریکا، فرد آنچنان قدرتی ندارد که دست به تغییرات بنیادین بزند. ترامپ بر اهمیت قدرت دولت تاکید ویژهای دارد. ازاینجهت میتوان گفت که ترامپ عکسالعمل جهانیشدن لیبرال است. زیرا جهانیشدن پیامدهایی همچون تضعیف دولت ملی و حاکمیت را در پی داشته است. ولی آیا ترامپ میتواند در کشوری که پرچمدار رهبری لیبرالیسم است، علیه سیستم موجود خود حرکت کند؟ مواضع جمهوری خواهان در موضوع منطقه خاورمیانه و سوریه چگونه خواهد بود و آیا سیاست خارجی آمریکا به سمت مداخله بیشتر حرکت میکند یا سیاست انزوا گرایی در پیش خواهد گرفت؟ در همین راستا گفتگویی با دکترعلیرضا موسوی زاده، استاد سیاست بینالملل از دانشگاه ولز بریتانیا، داشتهایم تا با نگاهی کلان به زوایای مبهم سیاست خارجی آمریکا بپردازیم.
چین یکی از چالشهای بزرگ ایالاتمتحده است. آیا در دولت ترامپ شاهد نزدیکی روسیه با آمریکا برای مهار چین خواهیم بود؟
در یک سیستم جهانی، فرد آنچنان تاثیری ندارد. امریکا مدنظر دارد که چین یک رقیب بزرگ اقتصادی است. رویکرد امریکا چه ازلحاظ نظامی و چه اقتصادی به سمت شرق آسیا متمرکزشده است. ولی در مورد روسیه همان برنامهای که در سیاست کلان خارجی امریکا اتخاذشده بود ادامه خواهد داشت. اکنونکه در امریکا رهبری جدیدی مستقرشده است و شعارهای انتخاباتی از آبوتاب افتاده است، شاهد تداوم سیاستهای کلان گذشته هستیم. مثلاً در سازمان ملل هفته پیش نماینده دائمی امریکا در سازمان ملل روسیه را محکوم کرد. بنابراین جمهوری خواهان پس از انتخابات، استراتژی دولت ایالاتمتحده را در پیش میگیرد. جمهوری خواهان در زمان انتخابات حرفهای زیادی در مورد ناتو، ژاپن، کره، روسیه و ایران زدهاند، ولی اکنون سیاستهای بلندمدت ایالاتمتحده در تداوم همان سیاست گذشته است. مثلاً در مورد ایران به خانم موگرینی اطمینان خاطر داده شده است که دست به توافق هستهای نزنند. تحریمهای جدیدی که در مورد چند نفر هم اجرا شد، در دستور کار دولت قبل بود و هر حزبی هم که سرکار میآمد چنین عکسالعملی انجام میداد. در مورد ژاپن در کنفرانس مطبوعاتی دقیقاً همان حرفهایی که در دولت قبل گفتهشده بود تکرار شد؛ حتی لغات و جملات بکار رفته تکرار همان حرفهای گذشته بود. در مورد ناتو هم همان سیاستهای گذشته ادامه پیدا خواهد کرد. کما اینکه اعتماد کامل ترامپ به نخستوزیر بریتانیا،خانم می، در این مورد حاکی از این موضوع است. در مورد تلفن رئیسجمهوری تایوان به ترامپ که سروصدای زیادی ایجاد کرده بود، ترامپ تغییر موضع داد و به همان نگاه گذشته مبنی بر به رسمیت شناختن چین واحد و احترام به تمامیت ارضی چین چرخش پیدا کرد. چین کشوری نیست که آمریکا بتواند آن را نادیده بگیرد یا بدون محاسبات با آن برخورد کند.
شما در جایی صحبت از افول ایالاتمتحده کرده بودید، آیا ما شاهد فرسایش یکی دیگر از ابرقدرتها در تاریخ هستیم؟
افولی که من در مورد آن صحبت کردم شاخصهایی است که در بیماری امپراتوریهای گذشته هم نمایان شده بود. تعهدات مالی، نظامی و سیاسی ایالاتمتحده در کل جهان، سیستم این کشور را در فشار قرار داده است و بهمرورزمان باعث فرسایش و فروپاشی آن خواهد شد. تعهدات آمریکا از سال1945 و پیامدهای جنگهای عراق و افغانستان که در دهه 90 به آن ورود پیدا کرد، بدنه اقتصادی آمریکا را نسبت به آنچه در گذشته بود، فرسوده کرده است. البته همچنان در مقایسه با سایر کشورها یک کشور قدرتمند و ابرقدرت است، ولی از دید کلان، و نگاه به گذشته و تاریخ این کشور، روند تحلیل و فرسایش این ابرقدرت شروع شده و آن را میتوان دید. آمریکا حدود 90 پایگاه نظامی در اقصینقاط دنیا دارد و هزینههای امنیتی و نظامی ایالاتمتحده در حال پیشی گرفتن از توانایی این کشور است. این مسائل و ظهور قدرتهای دیگر باعث شده است ایالاتمتحده ازآنچه بعد از فروپاشی شوروی شاهدش بودیم از یک ابرقدرت به یک قدرت جهانی تبدیل شود. بنابراین در بلندمدت و بهمرورزمان قدرت ایالاتمتحده مانند امپراتوریهای بریتانیا، فرانسه و شوروی در حال فروپاشی است.
سیاستهای دولت جدید ایالت متحده در مورد اتحادیه اروپا چگونه خواهد بود؟ ترامپ در مواضع خود در رابطه با اروپا، قراردادهای دوجانبه نسبت به قراردادهایی که با بلوکها و اتحادیهها باشد، ترجیح داده است و در پی قرارداد با کشورهای اروپایی بهصورت جداگانه است. آیا این مسئله اتحادیه اروپا را تهدید میکند؟
شما دارید در مورد یک سیستم جهانی صحبت میکنید، چنین سیستمی را که آمریکا نمیتواند بهصورت یکجانبه برهم بزند.40 درصد تجارت جهان میان اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده است. شما شاهد هستید که کشوری مانند بریتانیا هم که بر اساس رفراندوم باید از اتحادیه اروپا خارج شود، کار پیچیده و مشکلی در پیش دارد. روند کامل خروج برای بریتانیا احتمالاً حدود ده سال به طول خواهد کشید. برگزیت در بریتانیا یک زلزله سیاسی ایجاد کرد و حزب محافظهکار مجبور به تغییر نخستوزیر خود شد.بهسادگی نمیتوان قراردادهای اقتصادی و تعهدات بینالمللی را لغو یا معلق کرد. لذا اینگونه حرفها و موضعگیریها که قراردادهای قارهای و بلوکهای اقتصادی باعث فقر در امریکا شده است، شعارهای با مصرف داخلی برای یک قشر خاص در امریکا است. ممکن است در مذاکرات و توافقات پیش رو بتوانند امتیازات بهتری کسب کنند، ولی وضع موجود را نمیتوان بهصورت یکجانبه و یکباره تغییر داد.سیاستهای خارجی در بسیاری از موارد باسیاستهای داخلی همپوشانی دارد. در همین قانونی اخیر که برای 7 کشور محدودیت ورود به آمریکا را در پی داشت، شما ملاحظه کردید که در همین حد هم سیستم به ترامپ چنین اجازهای نداد.
سیاستهای آمریکای ترامپ را در منطقه خاورمیانه چگونه ارزیابی میکنید؟ احتمال دخالتهای بیشتر ایالاتمتحده در منطقه که موازنه قوا را به ضرر ایران تغییر دهد، وجود دارد؟
آمریکا بهمرورزمان در حال درونگرایی است. همین مسئله باعث شده که کمتر در مسائل بینالملل دخالت کند و خاورمیانه هم از این قاعده مستثنا نیست. دخالتهایی که آمریکا در سالهای اخیر در افغانستان، عراق، لیبی و… در پیش گرفت، پیامدهای جانی و مالی زیاد برای آمریکا داشت. لذا درصدد دخالتهای بیشتر در جهان و منطقه خاورمیانه نیست. یادتان نرود در زمان دونالد ریگان همان سیاستهای کارتر را در پیش گرفت و در پی ارتباط با ایران در قضیه مکفارلین بود.این تفکر استراتژی ایالاتمتحده تعامل با ایران است چونکه با تعامل با ایران است که میتواند مسائل خاورمیانه را حلوفصل کند.نفوذ ایران در سوریه، عراق، لبنان و یمن قابل چشمپوشی نیست. لذا با تعامل است که میشود از بحران خاورمیانه عبور کرد. ستیزه جویی از دستور کار سیاست خارجی امریکا خارج شده است و این اتفاق از دوران اوباما شروع و در دوران ترامپ ادامه خواهد داشت.