نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟
دكترین آیزنهاور با شكست روبرو شد. در خاورمیانه به دكترین آیزنهاور به دید نفوذ ایالات متحده و امپریالیزم در منطقه نگریسته می شد، كه مداخله در لبنان در سال 1958 این موضوع را از دید اعراب به اثبات رساند.
در هر حال در سال 1959 عراق، به خاطر كودتا در مقابل ملك فیصل و انقلاب در آن كشور، از پیمان بغداد خارج شد. سازمان پیمان بغداد مقرر خود را به تركیه انتقال داد. پیمان بغداد، دیگر از این به بعد غیرعرب شد و به نام سازمان پیمان مركزی (سنتو) نامیده شد. این با مشاركت ایالات متحده كه به طور فزاینده ای نگران گسترش كمونیزم بود و بخصوص گسترش آن در خاورمیانه در اولویت نگرانی ها برای آمریكا بود.
در نتیجه ایران كه یك عضو سازمان پیمان مركزی (سنتو) بود اکنون از كمكهای بیشتر و افزاینده ای برخوردار شد كه این شامل سلاح بود تا به عنوان سپر بلا در مقابل تهدید از طرف اتحاد شوروی نسبت به منطقه نفت خیز خلیج فارس عمل کند.
ایران هرگز مستعمره بریتانیا نبود. اما ایران از طرف بریتانیا به دید یك كشور پراهمیت نگریسته می شد که به خاطر عرضه نفت و به خاطر موقعیت روسها بود. بنابراین انگلستان احساس كرد كه باید بریتانیا در آنجا دست داشته باشد گر چه اصولاً بریتانیا هیچ كنترل مستعمراتی در آنجا یا نقش مستعمراتی در آنجا نداشت كه بازی كند. اینكه ایران از ابعاد بین المللی برخوردار بود برای بریتانیا مشكل شده بود تا بحران را كنترل كند. زیرا انگلستان نمی توانست ادعا كند كه در چارچوب حق مشروع انگلستان بود كه كاری انجام دهد.
بریتانیا هنوز خاورمیانه را پراهمیت می دانست. بریتانیا سعی كرد روابط خود را با دولتهای دیگر خاورمیانه حفظ نماید، برای مثال، از طریق روابط خود و ارتباطاتش با خانواده های حاكم. به همین دلیل بریتانیا هنوز می توانست احساس كند كه هوز قدرتمند بود، زیرا بریتانیا فكر كرد كه مهارت شبكه دیپلماتیك خود و روابط دیرینه اش با مصر بریتانیا را قادر می كند كه خاورمیانه اعمال نفوذ كند. بریتانیا دلیلی نداشت كه نسبت به قابلیت خود برای استفاده از نیروی نظامی در خاورمیانه شك كند اگر نیازی به انجام آن عمل می دید. بحران ایران نشان داد كه دلایل خوبی وجود داشتند كه چرا بریتانیا نباید از نیروی نظامی استفاده كند، اما اگر از لحاظ سیاسی و دیپلماتیك قابل انجام بود این كار را می كرد.
علیرغم ضعف اقتصادی و نیاز برای همكاری با ایالات متحده جهت مهار كردن كمونیزم و حفاظت از منافع بریتانیا در خلیج فارس كه به آن اشاره كرده ایم، تا سال 1956 خاورمیانه هنوز یك حوزه نفوذ بریتانیا بود.
در سال 1956 دولت مصر كانال سوئز را ملی ساخت. كانال سوئز مسیر اصلی بین بریتانیا و امپراطوری آن كشور بود، بخصوص هندوستان. بعد از استقلال هندوستان، كانال سوئز مسیر اصلی شد كه دو سوم نفت تولید شده در خلیج فارس از طریق آنجا می آمد (از طریق مسیر كانال سوئز) و بنابراین كانال سوئز از نقطه نظر استراتژیكی برای بریتانیا، اروپای غربی، و ایالات متحده مهم به شمار می رفت. بریتانیا از سال 1880 میلادی بر مصر تسلط داشت و منطقه كانال سوئز هنوز در دهه 1950 میلادی برای حضور نظامی بریتانیا در شرق مدیترانه مهم بود.
Pages: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173