نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

به دنبال ملی شدن كانال سوئز توسط دولت مصر در سال 1956، سِر آنتونی ایدن، نخست وزیر بریتانیا، بر این باور بودكه در زمان بحران شركت نفت ایران و انگلیس، بریتانیا می بایست به ایالات متحده سهم در كنسرسیوم نفت بدهد جهت همكاریشان. در زمان بحران سوئز سِر آنتونی ایدن دیگر دخالت مجدد آمریكا را كه ممكن بود منجر به نفوذ بیشتر ایالات متحده در خاورمیانه گردد نمی خواست، مانند شرایط پیامدهای بحران ملی شدن شركت نفت ایران و انگلیس.

بدون مشورت با آمریكائیها، بریتانیا به طور مستقل وارد عمل گردد. بریتانیا در یك طرح بریتانیایی – فرانسوی- اسرائیلی، به مصر حمله كرد.

عملیات سوئز توسط بریتانیا، فرانسه و اسرائیل به موقعیت نرسید. ایالات متحده بعد از حمله نقش اساسی را در سازمان ملل ایفا كرد تا عمل بریتانیا را محكوم كند و خواستار عقب نشینی بریتانیا از خاك مصر شد.

نخست وزیر بریتانیا می بایست از بحران ایران درس بگیرد كه بریتانیا دیگر نمی تواند از لحاظ نظامی بدون مشورت و هماهنگی با آمریكائیها عمل كند. ولی بحران شركت نفت ایران و انگلیس نشان داد محدودیت عملی كه بریتانیا از آن برخوردار بود، بحران شركت نفت ایران و انگلیس شاخص آن بود كه بریتانیا از لحاظ نظامی در خاورمیانه بدون مشورت با آمریكائیها نمی تواند عمل كند.

اوضاع سوئز 1956 همیشه نقطه تمركز توجه بوده است. بحران شركت نفت ایران و انگلیس به همان مهمی بحران سوئز است یا حتی بیشتر با در نظر گرفتن موقعیت بریتانیا در خاورمیانه. تمام راهها جهت به نتیجه رسیدن اوضاع در ایران مورد بررسی قرار گرفتند و در پایان بریتانیا مجبور به متحد شدن با ایالات متحده شد. بحران ایران قدم اول بحران سوئز بود. زیرا اولاً بحران ایران نشان داد كه عملیات نظامی بسیار قابل ریسك می باشد. دوماً، آنكه ابعاد آمریكا یا بُعد آمریكا مهم بود. سوماً، آنكه بریتانیا در سر دوراهی قرار داشت كه از منافع حیاتی خود با یك دست بسته از پشت حفاظت نماید.

ایران نشان داد كه وقتی همه چیز گفته شده است و انجام گرفته است دیپلماسی تا زور تنها راه بود. اما دیپلماسی وسیله ای است كه بشود شرایطی را كنترل كرد كه احتمالاً به طور عمده ماوراء كنترل ما می باشد. بهترین انتخاب بریتانیا جهت پیاده كردن راهی برای تعویض دولت در ایران فقط از طریق میانجیگری آمریكا انجام پذیر بود و نهایتاُ مداخله. بنابراین دیپلماسی كافی نبود البته تحریم اقتصادی كمك به از بین بردن موقعیت مصدق كرد.

از این طریق بحران ایران نشان دهنده تصویر مهمّی از تغییر در شیوه دیپلماسی بریتانیا است وقتی كه بریتانیا در پی منافع خود در جهانی بود كه بسیار تغییر یافته بود نسبت به زمانی كه بریتانیا موقعیت مسلط خود را در خاورمیانه به دست آورده بود، بین سالهای 1918 و 1939.

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!