نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

به خاطر طبیعت جغرافیائی بریتانیا می توان گفت كه امپراطوری بریتانیا بالاتر از همه نتیجه برتری نیروی دریایی خود بود. وظیفه اصلی نیروی دریائی بریتانیا حفظ عبور و مرور صادرات و واردات بدون مداخله از هر قدرتی بود. در اوایل دهه 1900 میلادی هر روز پنجاه هزار تن غذا و صد و ده هزار تن كالا می بایست وارد بریتانیا شود. اگر قرار بود نان روزانه جمعیت انگلستان بدون مداخله از هر قدرتی تأمین گردد واین فعالیت روزانه می بایست انجام گیرد. حتی اگر راجع به نیروی هوایی كه بعدها به وجود آمد فكر كنیم، “هواپیما می توانست كه به محل عملیات خود پرواز كند می بایست با كشتی حمل شوند. پس سرعت مجدداً بر می گشت به همان سرعت كشتی یا به عبارت دیگر اهمیت نیروی دریائی.”[simple_tooltip content=’ROYAL INSTITUTE OF INTERNATIONAL AFFAIRS, Political and Strategic Interests of the United Kingdom, (London: Oxford U.P., 1969), p.271.’][ 19 ][/simple_tooltip] بنابراین، مجدداً نیروی دریائی بود كه نقش پراهمیتی را ایفا می كرد. به غیر از حفاظت از رفت و آمد خطوط دریائی بریتانیا، وظیفه نیروی دریائی بریتانیا بود كه دشمن را ازاستفاده از دریا محروم كند. نیروی دریائی كه مجهز به انجام وظیفه حفاظت از خطوط رفت و آمد دریائی بریتانیا است حتماً قادر به محروم كردن دشمن از استفاده از دریا هم می باشد، و انجام هر دستوری است.

دو عنصری كه تصمیم گیرنده در قدرت نیروی دریائی بودند عبارتند از یكی حجم و توزیع و پخش مراودات تجاری بریتانیا كه نیاز به حفاظت داشتند. مراودات تجاری از راه دریائی در هر زمانی و در هر نقطه ای ممكن بود مورد حمله قرار گیرند. برای مثال، “واردات غلات به بریتانیا می توانست در هر نقطه ای مورد حمله قرار گیرد. كشتی های تجاری كه كالا به بریتانیا می آوردند همیشه آسیب پذیر بودند كه مورد حمله واقع شوند یا از بین بروند توسط هر نوع كشتی جنگی دشمن.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 20 ][/simple_tooltip] بنابراین وظیفه نیروی دریایی بریتانیا بود كه از كشتی های تجاری كه مواد غذایی و غیره به بریتانیا می آوردند حفاظت كند و در هر نقطه ای از دریا بنا به واسطه مشكلات آن نقطه و منطقه به طور مؤثر از كشتی های تجاری بریتانیا حفاظت به عمل آورد.

عنصر دیگر قابلیت ایجاد موازنه در مقابل قوای نیروی دریایی دشمن بالقوه بود. برای مثال، اگر دشمنی دارای كشتیهائی بود كه قابلیت تجارت و رفت و آمد بر روی اقیانوسها را داشت، نیروی دریائی بریتانیا می بایست حداقل كشتی هایی را داشته باشد هم اندزه با نیروی كشتیهای دشمن جهت حفاظت از رفت و آمد تجاری بریتانیا در مقابل دشمن یا اگر دشمن زیردریایی داشت، نیروی دریائی بریتانیا می بایست دارای قدرت كافی باشد كه در مقابل زیردریائی بتواند عمل كند. اگر دشمن قابلیت حمله هوائی نسبت به رفت و آمد تجاری بریتانیا از راه دریا را داشت، دفاع ضدهوائی توسط بریتانیا در منطقه خطر ارائه داده می شد.

به طور مداوم می بایست دولت بریتانیا نیروی دریائی را در حدّی نگه دارد كه قابلیت دفاع از رفت و آمد دریائی را داشته باشد به اضافه آنكه بتواند با نیروی دشمن مقابله نماید. این به این معنا كه هر چقدر به طور مداوم در نیروی دریائی كشورهای دیگر كشتی ساخته می شد و هر چقدر پیشرفتهای تكنولوژیكی به وقوع می پیوستند، یك برنامه آهسته، مرتب، و مداوم جایگزین كشتی های قدیمی سال به سال در بریتانیا انجام می گرفت.

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!