نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

در نتیجه هم دولت كارگری و هم دولت محافظه كار بریتانیا، اَتلین بِوین و چرچیل این موضع را گرفتند كه اتحاد با ایالات متحده لازم بود. این بخصوص در اثر ترس آنها از تهدید توسط سیاست كمونیستی و گسترش گرائی اتحاد شوروی نسبت به منافع بریتانیا بود، دیگر چه برسد نسبت به خود بازار مشترك المنافع بریتانیا. بعد از تصمیم گیری نسبت به انجام روند استقلال دادن به مستعمرات هم دولت كارگری 1951- 1945 و هم دولتهای محافظه كار 1963-1957 و 57-1955 و 55-1951 دنباله روی سیاستهای درگیر كردن آمریكائیها در دفاع از اروپای غربی و بریتانیا در مقابل تهدید شوروی شدند. همچنین با در نظر گرفتن آنكه بعد از جنگ جهانی دوم، مفهوم یك “زبان مشترك و میراث مشترك” یا “روابط خاص” كه برای اولین بار توسط چرچیل در نطقی در فولتن، در ایالت میسوری، به زبان آورده شد، كه او به ایالات متحده آمریكا در ماه مارس 1946 دعوت شده بود. واژه “روابط خاص” یك ابزار دیپلماسی بود برای سوء استفاده از یك قدرت غول آسای بی تجربه، یا به عبارت دیگر آمریكا جهت آنكه بریتانیا به اهدافش برسد. گر چه آمریكائیها، هم در طرز تفكر و هم در اصلیت كلاً خارجی هستند، می توان گفت كه حكام آنها اغلب انگلوساكسن هستند و در ایده های سیاسی با بریتانیا هم فكر می باشند و بنابراین، تشویق كردن آنها به طور موفقیت آمیز جهت قبول دیدگاه بریتانیا به معنی تسلط دیدگاههای بریتانیا در تمام موضوعات بین المللی می باشد. گر چه چرچیل برای اولین بار از واژه “روابط خاص” استفاده كرد، این هدف سیاست خارجی بریتانیا از قبل از جنگ جهانی اول بوده است. برای مثال، لُرد سِسیل، در سال 1917 كه همكاران كابینه ای خود گفت كه، حالا كه ایالات متحده آمریكا علاقه به امور اروپا و بین الملل شده، وی می فهمد و پی می برد كه چقدر قدرتمند می باشد، و بنابراین بریتانیا از ایجاد روابط نزدیك با ایالات متحده آمریكا بهره مند می گردد. دیدگاه سِسیلنسبت به اتحاد با آمریكائیها، یا اینكه وی از واژه ای استفاده نكرد مانند چرچیل، البته بر اساس مفهوم “میراث و زبان مشترك بود.”

اما، همانطوری كه بریتانیا نهاد بازار مشترك المنافع را ابداع كرد به عنوان راهی جهت حفظ روابط امپراطوری در شرایط و حالی كه ایالات متحده آمریكا روند استقلال دادن را تشویق می كرد، برای یك ناظر طبیعی به نظر می رسد كه فكر كند كه نخبگان سیاسی بریتانیا آمریكا را به دید یك ابر قدرت جدید می نگریستند كه به بلوغ نرسیده است، كه فقط یك وجه و چیز مشترك با بریتانیا دارد، دفاع در مقابل كمونیزم. بوین، وزیر امور خارجه دولت كارگری بریتانیا فعالانه طرفدار درگیر كردن آمریكا در دفاع در مقابل تجاوز كمونیزم بود. گر چه می بایست آمریكا را در نقش رهبری قبول كرد، بریتانیا از اول موفق شده بود در طراحی ناتو، كه همچنین پیمانهای منطقه ای را هم مورد پوشش قرار می داد، جهت در بر گرفتن منافع بریتانیا و حفاظت از حوزه نفوذ بریتانیا، كه نیازهای آمریكا را هم در بر می گرفت. (سیتو و سنتو پیمانهای محلی هستند كه تمام با مشاركت آمریكا بودند. اینها نواحی هستند كه منابع اصلی بریتانیا وجود دارند.)

در سال 1963، وقتی مَك میلان قدرت را ترك كرد، بریتانیا توانسته بود، به عنوان كمك به دفاع از جهان آزاد در مقابل نفوذ كمونیست، یك طرح دفاعی موفقیت آمیز با ایالات متحده آمریكا پیاده كند. با در نظر گرفتن منافعش، بریتانیا در استفاده از پایگاههای خود با ایالات متحده آمریكا سهیم گردید. پایگاههایی كه بریتانیا نگه داشت در زمان روند استقلال دادن به مستعمراتش در جاهائی مانند: عدن، قبرس، جبل الطارق، هنگ كنگ و سنگاپور، تمام زیر چتر ناتو (در آسیای جنوب شرقی: سیتو، و در خاورمیانه: سنتو).

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!