نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟
روابط بریتانیا با اروپا از هر زمان دیگر در قبل، نزدیك تر می باشد، و آن توسط آن است كه بریتانیا یك عضو فعال اتحادیه اروپا است، سومین سیاست مَك میلان (بازمانده سیاست وی)، گر چه در زمان نخست وزیری وی به وقوع نپیوست، اما نهایتاً آن سیاست موفق شد. اولین سیاست دادن استقلال به مستعمرات بود، و تحقق بازار مشترك المنافع مدرن، دومین سیاست، “روابط مخصوص” با ایالات متحده آمریكا بود، و سومین سیاست، ورود به بازار مشترك اروپا كه حال تبدیل شده است به اتحادیه اروپا، در آغاز قرن بیست و یكم میلادی. می توان گفت كه پایه، ریخته شده در سال های بین 1963-1945 امتحان خود را پس دادند. این به خاطر آن است كه “روابط مخصوص” در دهه 2000 میلادی (حال كه حدود 60 سال است از 1945 وقتی كه تقریباً در آن زمان “روابط مخصوص” با ایالات متحده آمریكا شكل گرفته است می گذرد) زنده باقی مانده است و همچنان فعال است، نمونه آن، همكاری بریتانیا در دهه نود میلادی زمانی كه عراق به كویت تجاوز كرد، جنگ در منطقه بالكان، در دهه 2000 میلادی جنگ در افغانستان بعد از حادثه 11 سپتامبر، سال 2001، جنگ در عراق در سال 2003 میلادی و آن همكاری كه هنوز ادامه دارد. به اضافه بریتانیا در دهه 2000 میلادی روابط نزدیك اقتصادی سیاسی با كشورهای بازار مشترك المنافع بریتانیا حفظ كرده است، گر چه بین ملل بازار مشترك المنافع بریتانیا بحثهایی وجود دارند، برای مثال، سر آنكه چطور با رژیم زیمبابوه مقابله گردد. اما، سر اغلب موضوعات و مسائل توافق چند جانبه وجود دارد. آن به خاطر آن است كه اغلب كشورهای عضو بازار مشترك المنافع بریتانیا مزایا از روابط خود در این “كلوپ” می بینند. وجود بازار مشترك المنافع بریتانیا به هر كشور عضو وزنه سیاسی می دهد، و تا آنجا كه به اقتصاد مربوط می شود، تمام اعضاء از عضویت در این نهاد بهره مند می شوند در نتیجه سیاست و استراتژی كه به عمل رسید در طرح كلمبوی 1950، كه شامل تجارت و كمك متقابل می شد.
تاریخ استقلال دادن، یعنی، نهضت اعطای استقلال سیاسی به مستعمرات، می تواند ردیابی شود به مبارزه جهت استقلال مستعمرات بریتانیایی در آمریكای شمالی. بعد از، از دست دادن مستعمرات آمریكائی، لندن در نتیجه سعی نمود، دیگر قطع رابطه با امكان یافتگان در قسمتهای دیگر جهان نكند، و آن از طریق آماده ساختن راه برای خود اداره كردن و، بعد اعطای خودمختاری. بنابراین امپراطوری بریتانیا شروع كرد، زیر هدایت لندن، به بازار مشترك المنافع بریتانیا تكامل یابد و نهایتاً، تحت كوشش جهت حفظ منافع بریتانیا بین 1963-1945 به بازار مشترك المنافع مدرن تبدیل گردد. در قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یكم این قطعاً نشانه كنار آمدن سیاسی مهم و دست آورد نخبگان سیاسی بریتانیا می باشد، كه موقعیت خود آنها را تضمین نمود.
طبق گفته پروفسور زیمرمن،
این نباید به حساب فروپاشی امپراطوری گذاشته شود یا از دست دادن قدرت یا پرستیژ، بلكه به عنوان یك روند عمومی بازسازی.[simple_tooltip content=’V.ALBERTINI, Decolonization, (London: Africa Publishing Company, 1999), p.34.’][ 28 ][/simple_tooltip]
Pages: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173