نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟
طبق گفته زیمرمن “امپریالیزم بریتانیا باید خود را با شرایط جدید وفق بدهد.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 29 ][/simple_tooltip] در نتیجه لغت “بریتانیا” دیگر متعلق به نژاد، ملیت یا تقسیم بندی عرضی و ایده برتری سفیدپوستی نمی باشد، حتی اگر انگلوساكسونها، برخلاف لاتین ها، برایشان مشكل باشد كه برتری نژاد خود را فراموش كنند.[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 30 ][/simple_tooltip] زیمرمن این تئوری را در نظر داشت كه “ملت و دولت واژه های ناسالمی هستند: از طرف دیگر، جنبش برای خودمختاری فرهنگی كه ما می بینیم در امپراطوری مطرح می گردد بسیار صحیح می باشد، سالم است و اجتناب ناپذیر.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 31 ][/simple_tooltip] لندن سعی نكرد، مانند پاریس، وارد یك سیاست ادغام فرهنگی شود؛ برعكس لندن سعی بر خنثی سازی مفهوم ملیت و به خصوص مفهوم انگلیسی را كرد، و در نتیجه یك جامعه متحده – مساوی و خود محترم ساختن را به وجود آورد. در نتیجه، از زمانی كه هند استقلال خود را دریافت كرد بعد از جنگ جهانی دوم، واژه بازار مشترك المنافع بریتانیا به واژه بازار مشترك المنافع مدرن تبدیل گردید، یا صرفاً بازار مشترك المنافع. به گفته پ.اُ.گُردُن واكر، وزیر روابط بازار مشترك المنافع در زمان دولت كارگری بعد از 1945، و وزیر خارجه بریتانیا بین سالهای 65-1964:
یك امكان این است كه ملی گرائی در آسیا ممكن است خود را متقابل ملل غرب قرار دهد. فكر می كنم، بدترین فاجعه خواهد بود كه دنیا را در بر گیرد. آن با خود شامل مشكلات عمیق وسعت برای قرون بعد می شود، و من فكر می كنم كه بازار مشترك المنافع، كه شامل ملل بزرگ آسیائی و غربی می گردد، بزرگ ترین امید جهان است كه آسیا و غرب به دوستی و همكاری مبدل می سازند به جای خصومت و شك. این، آنطوری كه من می بینم، وظیفه ای است كه تاریخ به بازار مشترك المنافع بریتانیا محدود ساخته است. هیچ نیروی دیگری در جهان وجود ندارد جهت انجام چنین وظیفه ای، هیچ اتحاد دیگر ملل كه بهترین آسیا و غرب با هم به طور تنگاتنگ متحد باشند وجود ندارد.[simple_tooltip content=’نطق گرون- واكر در انجمن امپراطوری سلطنتی در 12 ماه اكتبر، 1950′][ 32 ][/simple_tooltip]
پروفسور اچ.وی. هادسن از دانشگاه آكسفور، بعد از جنگ جانی دوم بازار مشترك المنافع مدرن را به عنوان “چهارمین امپراطوری بریتانیا تعریف نمود. این در پی واژه آلفرد زیمرمن بود، سومین امپراطوری انگلستان”[simple_tooltip content=’V. ALBERTINI, op. cit., p.259.’][ 33 ][/simple_tooltip] كه زیمرمن در سال 1920 این واژه را ساخت. پروفسور زیمرمن تاریخ امپراطوری بریتانیا را به سه قسمت تقسیم كرده بود. اولین گسترش مرحله اول در سطح جهان بود كه تا 1783-1776 بود. دومین، از جنگ استقلال آمریكا تا جنگ جهانی اول، كه شاخص، نشان و علامت آن ایجاد یك امپراطوری جدید بر اساس قدرت دریائی و تجارت كه اجزاء آن كم كم به خود مختاری رسیدند، امّا از لحاظ سیاسی تكیه بر كشور مادر كردند. در زمان و بعد از جنگ جهانی اول سومین دوره شروع شد در اثر تكامل بازار مشترك المنافع بریتانیا تا زمانی كه بریتانیا هندوستان غیرسفیدپوست را به عنوان همتای مساوی مستعمرات سفیدپوست قبول كرد كه شروع تكامل بازار مشترك المنافع مدرن یا واژه به اصطلاح امپراطوری چهارم بریتانیا به عبارت دیگر، چهارمین و آخرین نمونه موجودیت تاریخی و سیاسی كه بریتانیا در صحنه جهانی ابداع نمود.
Pages: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173