نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

حال که تمرکز این فصل بر روی سیاست خارجی نخبگان حزب کارگر بریتانیا در قبال ایران در بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۰۰ میلادی زمانی که آن حزب در مصدر قدرت بود مورد بررسی قرار گرفته شده است به تحلیل تلقی و ایده‌های سیاست خارجی نخبگان سیاسی دولت محافظه کار بریتانیا در قبال جمهوری اسلامی ایران می پردازیم.

تحلیل سیاست خارجی نخبگان سیاسی حزب محافظه کار بریتانیا

در قبال ایران به عنوان یک سرمایه استراتژیک سیاسی در عصر جدید

به قول نخست وزیر دولت محافظه کار وقت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی بنجامین دیزرائیلی “دولت‌ها اغلب لایحه ها و دستور کار خود را در کازییه هایی که از قبل بوده اند می بینند و اجرا می کنند، که از دولت قبلی به آنها به ارث رسیده است.”[simple_tooltip content=’رجوع شود به مقاله دکتر علیرضا موسوی زاده، حزب کارگر بریتانیا و جنگ 2003 عراق، فصلنامه مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 12 شماره 2 تابستان 1385′][ 10 ][/simple_tooltip] این دقیقاً در مورد ایدئولوژی سیاست خارجی تحت صدارت محافظه کارها صدق می کند. همانطوریکه قبلاً در طول کتاب در فصل های سوم و چهارم نشان داده شد، رهبران حزب کارگر بریتانیا در مورد سیاست خارجی، حداقل عدم توافق با رهبران حزب محافظه کار دارند. ایدئولوژی سیاست خارجی هر دو حزب همان طوری که در این کتاب گفته شده به طور محکم و قوی بر اساس ملاحظات اقتصادی با هدف حفظ نقش تجاری، مالی و منافع اقتصادی بریتانیا بنا شده است. این دقیقاً یک حرکت مدل سیاست خارجی “چرچیلی” می باشد که در این کتاب تعریف و مشاهده شده است. گرچه حزب محافظه کار در تابستان سال ۲۰۱۰ میلادی به قدرت رسید (با یک اکثریت حداقل که مجبور به ائتلاف به لیبرال – دموکرات ها شد) اما قبل از آن در پارلمان به عنوان اپوزیسیون در ارتباط با حفظ منافع بریتانیا با دولت کارگری هماهنگ بود به عبارت دیگر اگر احزاب در پارلمان بر سر سیاست خارجی بحث می‌کنند و بعضی وقت ها باعث استعفای چند وزیر کابینه هم می شوند مثلاً در سال ۲۰۰۳ بر سر جنگ عراق اما این یک موضوع صرفاً در سیستم سیاست داخلی بریتانیا می باشد که بحث آن خارج از موضوع این کتاب می باشد.

همان طوری که مشاهده شد، نهایتاً “سیاست خارجی والا” چیره گردید و دولت کارگری بریتانیا پشت سر ایالات متحده آمریکا قدم نهاد و در چارچوب سیاست “روابط خاص” بین انگلستان و آمریکا به عنوان یک شریک کوچکتر در حمله به عراق مشارکت داشت. بریتانیا نهایتاً همانطوری که در طول این کتاب گفته شد سیاست خارجی خود را در همکاری با آمریکا می بیند. این موضوع زمانی بیشتر حقیقت پیدا می کند که کار به سیاست خارجی حزب محافظه کار در زمانی که در قدرت نبود و در اپوزیسیون به سر می‌برد در قبال جمهوری اسلامی ایران می کشد .حالا هم که از تابستان سال ۲۰۱۰ میلادی در قدرت می‌باشد همانطوریکه ملاحظه خواهیم نمود موضوع به مراتب بیشتر صدق می‌کند.

تا مادامی که حزب محافظه کار تا سال ۲۰۱۰ میلادی در قدرت نبود در رابطه با سیاست خارجی در قبال جمهوری اسلامی ایران از دولت های کارگری تونی بلر و گردون براون کاملاً حمایت می‌کرد و کاملاً با آنها هماهنگ بود. این آن زمان بود که دولت کارگری در صدد ایجاد ارتباط تجاری و همکاری با جمهوری اسلامی ایران بود و همزمان سرگرم میانجیگری بین جمهوری اسلامی ایران و غرب بر سر مسئله هسته ای بود که به آن اشاره شد. در این فصل و هم در زمانی که دولت کارگری به طرف سیاست ایالات متحده آمریکا حرکت کرد در چارچوب “روابط خاص” بین دو کشور و تغییر سیاست در قبال ایران داد که در این فصل گفته شد. همچنین باید اشاره کرد که بیشتر به سلیقه سیاست ‌خارجی محافظه کارها نزدیک بود؛ زیرا خود محافظه کارها ابداع کننده و مشوق چنین راه سیاست خارجی بودند که در این کتاب به طور کامل مطرح گردیده است. در تمام زمان ها دو حزب اصلی حاکم بریتانیا از سیاست خارجی یکدیگر در قبال ایران حمایت می نمودند. چنین چیزی در حال حاضر هم صادق می باشد. حزب کارگر هر چند در قدرت نمی‌باشد و در اپوزیسیون به سر می‌برد اما از سیاست‌های دولت محافظه کار در قبال ایران حمایت می نماید. در اصل به طور مثال همان مسئله هسته ای بوده است؛ بنابراین می توان گفت که بنجامین دیزرائیلی، نخست ویزر دولت محافظه کار قرن نوزدهم بریتانیا که قبلاً راجع به وی ذکر شد، درست می گفته که “دولت های جدید همیشه سیاست ها و لوایح را از کابینه دولت قبلی به ارث می برند!”

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!