نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

دیدگاه دولت بریتانیا راجع به دفاع از خلیج فارس بسیار به دیدگاه ایالات متحده نزدیک بود. طبق گفته سفیر بریتانیا در تهران، “هر دو دولت ایالات متحده و انگلستان بر این باور هستند که قوای نظامی ایران باید دارای قدرتی باشند که فقط مخصوص حفظ امنیت داخلی نباشد، بلکه از عهده دفاع در مقابل حملات خارجی هم برآیند.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 6 ][/simple_tooltip]

در نتیجه سیاست آمریکا در مقابل ایران به این ترتیب تنظیم شد که “ایالات متحده تمام تلاش خود را در راستای حفظ استقلال ایران بکند، و نگذارد که ایران تحت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گیرد.”[simple_tooltip content=’Y. Alexander and A.Nanes, op.cit., p.275.’][ 7 ][/simple_tooltip] علاوه بر آن، سیاست ایالات متحده در مورد خلیج فارس بدین شکل مشخص شد که، “ایالات متحده بر کشوری تکیه کند که مستقیماً مورد تهدید است و آن کشور مسئولیت کامل نیروی انسانی را برای دفاع از خود به عهده بگیرد.”[simple_tooltip content=’C.A. Kuchan, The Persian Golf and the West: The Dilemas of Security, London: Allen Unwin, 1997, p.34.’][ 8 ][/simple_tooltip]

طبق نظر وزارت امور خارجه آمریکا، “ایالات متحده منافع بسیار مهمی در کمک کردن به کشورهای جهان آزاد برای دفاع از خود در مقابل عملیات خرابکارانه کمونیسم دارد.”[simple_tooltip content=’Department of State: Papers Relating to the Foreign Relations of the United States, Washington DC., Annual, 1955. 57, Vol.x.p.7, Foreign Aid and Economic Deferse Policy.’][ 9 ][/simple_tooltip]

با این که آمریکائی ها در آن مقطع در شرایطی نبودند که به اندازه کافی منابع مالی برای چنین نیاز اضطراری کنار بگذارند، ولی در هر حال ارسال ابزار جنگی و مستشار جهت تعلیم نظامیان ایران را آغاز کردند. طبق ارزیابی وزارت امور خارجه آمریکا، “ایران برای شستشوی مغزی نیروهای نظامی خود به طور گسترده و مخصوصی با ایالات متحده قصد همکاری دارد. استفاده از فیلم، رادیوی نظامی محلی و تبلیغات کتبی چاپ شده، از روش هایی هستند که می توان نام برد.”[simple_tooltip content=’Ibid., p.116.’][ 10 ][/simple_tooltip]

در نتیجه ایران در سال 1956، چند سال بعد از بحران ملی شدن صنعت نفت، دارای ثبات و نیروی نظامی قابل توجهی بود.

در 24 فوریه 1955 مقامات ترکیه و عراق یک معاهده نظامی دو طرفه را در بغداد امضاء کردند. ترکیه از سال 1952 عضو پیمان آتلانتیک شمالی بود، بنابراین متحد نزدیک غرب محسوب می شد.

در تاریخ 4 آوریل 1953 برای تقویت دفاع از خلیج فارس، و جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی، بریتانیا به معاهده ای که بین ترکیه و عراق امضا شده بود، پیوست و در سال 1955 پاکستان و ایران نیز به این معاهده پیوستند. این پیمان که بعداً به نام پیمان بغداد شناخته شد، تشکیل دهندة یک خط دفاعی در مقابل نفوذ شوروی به طرف خلیج فارس بود.

با وجود طرفداری ایالات متحده از این پیمان به جهت جلوگیری از نفوذ شوروی در خاورمیانه، این کشور نسبت به پیوستن به آن به عنوان یکی از اعضاء، بی میل بود. چرا که بریتانیا ” به خاطر تقویت دفاع غرب (و به خاطر منزوی کردن جمال عبدالناصر، رهبر ملی گرای رادیکال مصر)، از طرف کشورهای رادیکال عرب مورد انتقاد قرار گرفته بود.”[simple_tooltip content=’A.P.Dobson, The Politics of the Anglo – American Economic Special Relationship 1940-1987, Brighton, Wheatsheaf Books, 1999, p.144.’][ 11 ][/simple_tooltip] بنابراین عضویت آمریکا در پیمان بغداد »باعث ناراحتی و توهین به کشورهای مستقل رادیکال تر عرب می شد. عضویت آمریکا در پیمان بغداد، اسرائیل را هم – البته به دلایل دیگر آزرده خاطر می کرد.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 12 ][/simple_tooltip]

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!