نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟
وزیر امور خارجه دولت كارگری بریتانیا، اِرنست بِوین، كه در زمان تصدی وی بحران شركت نفت ایران و انگلیس بوجود آمد قبل از اینكه هِربِرت موریسون به جای او در سال 1951 به عنوان وزیر امور خارجه جدید بریتانیا در همان دولت كارگری شود، شدیداً بر این باور بود كه موقعیت بریتانیا به عنوان یك قدرت بزرگ باید باقی بماند. دیدگاه بوین در ارتباط با این موضوع مانند جانشینش موریسون بود. موریسون حتی از بوین هم تندروتر بود. متن زیر نشان دهنده آن است كه چقدر دولت كارگری خواستار آن بود كه بریتانیا باید به عنوان یك قدرت بزرگ باقی بماند:
دولت اعلیحضرت این دیدگاه را قبول ندارد كه ما دیگر یك قدرت بزرگ به شمار نمی آییم، و اینكه ما دیگر نقش یك قدرت بزرگ را نمی توانیم بازی كنیم. از دیدگاه ما، ما یكی از قدرتهای بزرگ هستیم كه در حفظ صلح و آرامش جهان نقش مهمی ایفا می كنیم و نقش تاریخی ما هنوز به پایان نرسیده است. همین كه ما با تمام قدرت برای آزادی جنگیدیم و بهای سنگینی را پرداخت كردیم نمونه آن است كه جایگاه ما به عنوان یك قدرت بزرگ باید حفظ شود؛ و ما وظیفه داریم كه موقعیت خود را حفظ نمایم.[simple_tooltip content=’A.SCHLAIM,p. JONES and K.SAINSBURY, British Foreign Secretaries Since 1945, (Newton Aboot: David & Charles, 1998), p.38.’][ 8 ][/simple_tooltip]
وزیر امور خارجه دولت كارگری، اِرنست بِوین، به طور واضح و قاطعانه تأكید كرد كه به سهم خود “او آمادگی فدا كردن امپراطوری انگلستان را ندارد.”[simple_tooltip content=’M.BARRAT- BROWN, After Imperialism, (London: Heinemann, 1993), p.294.’][ 9 ][/simple_tooltip] زیرا اگر امپرطوری بریتانیا سقوط كند، “به این معنا خواهد بود كه سطح زندگی در تمام نقاط زیر حوزه نفوذ ما پایین خواهد آمد.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 10 ][/simple_tooltip] همچنین اشاره به گفته بِرنارد پورتر نیز اهمیت دارد كه از دید دولت كارگری بریتانیا كه امپراطوری آن كشور باعث رفاه و توسعه در منطقه حوزه نفوذ بریتانیا می شود، در واقع یعنی اینكه:
توسعه و رفاه جاذبه دارد؛ زیرا تأثیر آن باعث تائید آنچه در حال حاضر مصلحت است و هم زمان باعث تائید آنچه در قبل هم اتفاق افتاده می شود.[simple_tooltip content=’B.PORTER, The Lion’s Share, (London: Longman, 1994), p.314.’][ 11 ][/simple_tooltip]
با تبدیل كردن تعهد خود به عمل، با تشكیل موفقیت آمیز دكترین سیاست خارجی قیمومت، وزیر امور خارجه دولت كارگری بریتانیا، اِرنِست بِوین، یكی از بزرگترین حامیان قدرت امپراطوری بریتانیا، موفق شد سیاستهای سوسیالیستی و ضدمستعمراتی دولت كارگری بریتانیا را با ملی گرائی بریتانیایی و امپرالیزم ادغام نماید. این اتفاق در سال 1950 در شهر كلمبو پایتخت سیلان (سریلانكای امروز)، به نام طرح كلمبو انجام گرفت. حزب محافظه كار بریتانیا (كه طرفدار علنی امپرالیزم و امپراطوری بریتانیا بود) در رابطه با طرح كلمبو هیچ اختلافی با دولت كارگری بریتانیا نداشت. زیرا توافقنامه ای كه در سال 1950 در شهر كلمبو امضاء گردید، یا طرح كلمبو، ریشه خود را در قانون توسعه 1940 كه توسط حزب محافظه كار سیاستگذاری شده بود، داشت. قانون توسعه 1940 كه توسط حزب محافظه كار بریتانیا ریخته شده بود به این معنا بود كه بریتانیا در آفریقا بود برای آفریقایی ها، در آسیا بود برای آسیایی ها. بریتانیا یعنی برای خوبی آفریقایی ها در آفریقا بود و برای خوبی آسیائی ها در آسیا. ” هدف آن كشور این بود كه آنها را قادر سازد كه بتوانند روی پای خود بایستند.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 12 ][/simple_tooltip] سیاست كمك به كشورهای در حال توسعه خطاهای گذشته امپریالیزم بریتانیا را پاك می كند، چیزی كه هر دو حزب كارگر و محافظه كار بریتانیا به آن عقیده داشتند.
Pages: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173