نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

حزب محافظه كار بریتانیا به طور سنّتی و آشكار حمایت كننده از امپراطوری بریتانیا و همانطوری كه اشاره شد گسترش آن بود. دولت محافظه كار بود كه پس از به قدرت رسیدن در اكتبر 1951، در سال 1954 بحران شركت نفت ایران و انگلیس را حل كرد. حزب محافظه كار در 25 ماه اكتبر 1951 به نخست وزیری وینستون چرچیل وارد قدرت شد. چرچیل آشكارا مدافع قدرت امپراطوری بریتانیا بود و بر این باور بود كه باید در مقابل كسانی كه قدرت و منافع بریتانیا را مورد مبارزه قرار می دهند با قاطعیت رفتار كرد. این مثال نشان دهنده این امر می باشد: چرچیل در ارتباط با استقلال هند در دهه 1930 میلادی گفت: “هندی ها هرگز قادر به اداره خود نمی باشند، در هر حال استقلال دادن به هند امپراطوری بریتانیا را از بین می برد.”[simple_tooltip content=’F.LONGFORD, Eleven at No.10, (London: Harrap, 1994), p.48.’][ 8 ][/simple_tooltip] در جایی دیگر چرچیل راجع به استقلال هند خاطرنشان شد: “اگر هند استقلال یابد قبل از بریتانیا و امپراطوری آن، در همه جهان تپش می افتد.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 9 ][/simple_tooltip]

اکنون كه دیدگاه چرچیل، نخست وزیر حزب محافظه كار بریتانیا، را هنگام به قدرت رسیدن نسبت به دفاع از منافع بریتانیا دیدیم، پاسخ حزب وی را كه در سال 1951 به قدرت رسید نسبت به یك تهدید اصلی نسبت به منافع بریتانیا — ملی شدن صنعت نفت — به عنوان الگوی سیاست خارجی آن حزب در قبال جمهوری اسلامی ایران مورد مطالعه و بررسی در این فصل قرار خواهیم داد.

در هر حال، نوعی یكپارچگی سیاست خارجی از دوره دولت كارگری (كه در فصل قبل مورد مطالعه قرار دادیم) تا دوره دولت محافظه كار كه در این فصل مورد بررسی قرار می دهیم در وزارت امور خارجه انگلستان وجود داشت و این یكپارچگی به خاطر آن نبود كه بین آنها تفاوت كمی در ارتباط با سیاست خارجی بود. به عبارت دیگر بین دولت كارگر و دولتهای محافظه كار یك به اصطلاح دیدگاه رسمی وجود داشت. بحران شركت نفت ایران و انگلیس یك مورد حیاتی منافع ملی به شمار می رفت كه مهمتر از تفاوت دكترین سیاست خارجی بین دو دولت كارگری و محافظه كار بود.

همانطوری كه بنجمین دیزرائیلی، نخست وزیر دولت محافظه كار گفت: “دولتها اغلب قوانین و سیاستهای خود را در كازییه دولت قبلی می یابند.”[simple_tooltip content=’L.A. MONK, Britain 1945-1970, (London: G.Bell & Sons Ltd., 1986), p.100.’][ 10 ][/simple_tooltip] این مورد در ارتباط با برخورد با بحران شركت نفت ایران و انگلیس توسط دولت محافظه كار 1951 بریتانیا صدق می كرد. جهت بسط این موضوع لازم است كه مختصراً به دولت كارگری برگردیم. بنا به گفته پروفسور پارتا گوپتا، “ما نباید دیدگاه احساسی یا ساده لوحانه نسبت به سیاست بازار مشترك المنافع بریتانیاو مستعمراتی دولت كارگری داشته باشیم، به عبارت دیگر آن دولت آن سیاستها را از روی احساس و ساده لوحی پیاده نكرد.”[simple_tooltip content=’K.G.MORGAN, Labour in Power 1945-51, (Oxford: Clarendon Press, 1994), p.229.’][ 11 ][/simple_tooltip] پروفسور گوپتا، در سخنان خود اشاره كرد كه “ملاحظات ملی و منافع ملی امپراطوری بخصوص در ارتباط با اقتصاد بریتانیا، باعث شكل گیری سیاست دولت كارگری شد.”[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 12 ][/simple_tooltip] ملاحظات هوشمندانه اقتصادی هدف دولت كارگری بودند، در ارتباط با حفظ و نگهداری پرستیژ تحقق یافته و عظیم، شیوه زندگی، فرهنگ، پایگاههای استراتژیكی، سرمایه گذاری های تجاری و نفوذهای دیپلماتیكی كه نقش بریتانیا بر روی آنها پایه گذاری شده بود.

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!