نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

نخبگان سياسی بریتانیا، ایران یک سرمایه استراتژیک حیاتی و خلیج فارس: یک عصر جدید؟

در هر حال، ترس از سقوط اقتصادی در ایران و امكان تجاوز و مسلط شدن شوروی بر ایران، “در یك منطقه مهم استراتژیكی”[simple_tooltip content=’F.VENN, Oil Diplomacy in the Twentieth Century, (London: Macmillan, 1986), p.116.’][ 46 ][/simple_tooltip]، سیاست آمریكا را نسبت به كمك به ایران مبهم نمود. جهت حفظ ثبات در ایران ترومن و اَچسون به ارائه كمكهای مالی به ایران ادامه دادند. در اول آوریل 1952، درست دوازده روز بعد از رد تقاضای وام صد و بیست میلیون دلاری، شانزده میلیون دلار كمك از ایالات متحده آمریكا به ایران داده شد. در 24 آوریل، كمكهای نظامی آمریكا، كه در 8 ژانویه به پایان رسیده بود، مجدداً شروع شد. به اضافه، از ماه نوامبر 1951، یك هیأت آمریكائی در ایران بود كه نظارت بر بیست و سه میلیون دلار كمك مالی می كردند كه تحت بیانیه اصل چهار كه توسط ترومن، رئیس جمهور آمریكا اعلام شده بود، به ایران داده شده بود. بیانیه اصل چهار كه توسط ترومن اعلام شده بود، جهت كمكهای مالی و فتی به كشورهای در حال توسعه بود. ” بریتانیایی ها از این كمكها به ایران بسیار عصبانی بودند زیرا آنها سعی می كردند كه با فشار اقتصادی مصدق را به سقوط بكشانند.”[simple_tooltip content=’A.P.DOBSON, The Politics of the Anglo- American Economic Special Relationship 1940-1987, (Brighton: Wheatshea Books, 1998), p.143.’][ 47 ][/simple_tooltip] بریتانیایی ها نمی توانستند مشكل دفاع غرب را به ایران ربط بدهند.

در این بین مصدق راجع به ارائه نفت به اتحاد شوروی با سفیر شوروی مشغول صحبت بود. ایالات متحده بر این باور بود كه، اگر اجازه داده شود كه اقتصاد ایران سقوط كند،

ممكن است كه بهانه برای تصرف ایران توسط شوروی بشود. به این شیوه كه دولت مصدق ممكن است كه از شوروی ها دعوت به عمل بیاورد. مشكل با وجود جنگ كره پیچیده تر شده بود، چرا كه آن جنگ قدرت نظامی آمریكا را تا حد امكان به كار گرفته بود كه آمریكا دیگر قدرت برای مواجه شدن با شوری در ایران را نداشت.[simple_tooltip content=’Ibid.’][ 48 ][/simple_tooltip]

تعهد قوای آمریكا جهت حفظ و حفاظت از اروپای غربی در زمان جنگ سرد، تحت پیمان آتلانتیك شمالی (ناتو)، همچنین به فشار كمبود نیروی اسانی اضافه نمود.

بریتانیایی ها نگران حفظ منافع خود در نفت ایران و به سقوط درآوردن دولت مصدق بودند و همچنین درصدد حفظ منافع اقتصادی بریتانیا در جهان عرب بودند. به علاوه بریتانیا سعی داشت كه مجبور نشود نفت دلاری بخرد. دولت ایالات متحده، در هر حال نگران تصرف مستقیم ایران به وسیله اتحاد شوری بود. بنابراین آمریكائیها به ادامه میانجیگری در اختلاف پرداختند.

در اواسط ماه مه 1952، سرلشكر هنری بای رُد، معاون جدید وزیر امور خارجه آمریكا (جانشین مگی)، به ایران رفت، بای رُد به مصدق اطلاع داد كه آمریكا نسبت به ارائه كمك به ایران بی میل است، وی گفت كه آمریكا نسبت به ادامه كمك به ایران تا زمانی كه ایران از پول خود به طور كامل استفاده نمی كند تحت اصل چهار كاملاً بی میل می باشد. در این مقطع توجه بطرف دادگاه بین الملل دادگستری در لاهه جلب شد. دیگر سعی و كوششی برای باز كردن موضوع نفت ایران برای مدت طولانی نشد، تا وقتی كه مصدق به پیروزی دست پیدا كرد. اول، مصدق به قدرت برگشت، وی در انتخابات ایران پیروز شده بود. دوم، ایران در پرونده دادگاه بین الملل دادگستری برنده شده بود.

وقتی كه كاردار بریتانیا سعی كرد مصدق را متقاعد سازد كه پرونده را به داوری ارائه دهد، نخست وزیر ایران، در 7 ماه آگوست یك سری شرایط ارائه داد. مانند، پرداخت بدهی های عقب مانده شركت نفت ایران و انگلیس به ایران، منظور پولهایی بود كه شركت نفت ایران و انگلیس قبول داشت كه قابل پرداخت به ایران هستند كه در قرارداد متمم ذكر شده بود، پرداخت استرلینگهای بلوكه شده در بریتانیا و خسارات وارد شده برای تأخیر در آزاد ساختن هر دو این مبالغ. زمانی كه این شرایط عملی شدند بر اساس نه نكته قانون ملی شدن دولت ایران آماده مذاكره با شركت نفت ایران و انگلیس می باشد.

This is a unique website which will require a more modern browser to work!

Please upgrade today!